شهر جوک

جوک اس ام اس عکس کلیپ موبایل

شهر جوک

جوک اس ام اس عکس کلیپ موبایل

پند کده

خداوند امید شجاعان است، نه بهانه ی ترسوها!!

 

 

 

در مقابل وزش باد، عده ای دیوار می سازند، بعضی دیگر آسیاب بادی.

  

 

ترس از مرگ نارواست، زیرا تا آن هنگام که من هستم، مرگ نیست، و آنگاه که مرگ هست، من نیستم، ترس از چیزی که با آن روبرو نمی شوم نابجاست.

  

 

این قدر نگو اگر گذشت کنم کوچک می شوم، اگر با گذشت کسی کوچک می شد، خدا این قدر بزرگ نبود.

  

 

باران باش:
ببار، اما نپرس که این دست های تشنه از کیست؟ 

 

 

 

همیشه یادمان باشدکه کشتی صداقت دلها را به ساحل می رساند، نه امواج رفاقت.

  

 

تجربه مثل شونه ای هست که زمانه وقتی بهت می ده که دیگه کچل شدی

  

 

شاد بودن تنها انتقامی است که می توان از زندگی گرفت. "چگوارا"

  

 

گنج، یک دوست همیشگی نیست، اما دوست خوب یک گنج همیشگیه.

  

 

در روزهای بارانی چتر الگوی فداکاریست. پس چتری باش برای آنکه دوستش داری.

  

 

عشق را از ماهی بیاموز که چه بی پایان، آب را پر از بوسه های بی پاسخ می کند. 

 

 

زندگی گل سرخی است که گلبرگ هایش خیالی و خارهایش واقعی است.

 

ستاره ها وقتی می شکنند می شن شهاب...
اما دلی که می شکنه می شه سوال بی جواب. 

 

 

آسمان را ستاره زیبا می کند، باغ را گل، عشق را محبت، چشم را اشک، و تو را معرفتت.

  

 

ارزش محبت به استمرار آن است، نه به اندازہ ی آن  

 

جوک جدید

ازدواج تنها جبهه ایست که می توان شبها با دشمن در یک سنگر خوابید!

  

 

 تک زنگ چیست؟
...
...
با خبر شدن دو گدا از هم!

 

  

 

 

 خبر فوری: هواپیمای تهران - شیراز سالم به زمین نشست!
کارشناسان در پی بررسی علت این ماجرا هستند.

 

 

 

 

 با سلام، آمادگی خودمون رو برای پذیرفتن دعوت شما جهت یک افطاری خوشمزه اعلام می کنیم!

  

 

 می دونی بی مغزها سکته مغزی نمی کنن؟
خوش به حالت واقعا 

 

  

حیف نون رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟
حیف نون میگه: خوب بود، ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: "پرده دوم، دو سال بعد"
من دیگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بیرون

  

 

زن حیف نون بهش می گه شوهر همسایه، هر روز صبح که می خواد از خونه بره بیرون زنش رو بوس می کنه، تو چرا این کار رو نمی کنی؟
حیف نون می گه: آخه من که زن همسایه رو خوب نمی شناسم

  

 

تو شهر حیف نون اینا برای اولین بار چرخ فلک نصب می کنن. حیف نون به شهرداری زنگ می زنه می گه دستتون درد نکنه، از وقتی پنکه بزرگه رو نصب کردین هوا خیلی خنک شده!

  

 

اصفهانی ها وقتی مهمان براشون میاد این طوری تعارف می کنند: لطفا این میوه ها را هم ملاحظه بفرمایید! 

 

  

حیف نون داشته برای دوستانش تعریف می کرده: "رفته بودم جنگل، که ناگهان یه خرس بزرگ دنبالم گذاشت، من هی می دویدم، خرسه هم هی پشت سر من می دوید و لیز می خورد... من هی می دویدم، خرسه هم هی پشت سر من می دوید و لیز می خورد..."
دوستاش می گن: "حالا خوبه تا اینجا رسیدی خودت رو خراب نکردی!"
حیف نون می گه: "پس فکر کردید برای چی خرسه لیز می خورد؟

  

 

 

حیف نون می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه.
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
حیف نون می گه: ببخشید... بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!

  

 

 

حیف نون یه پول سیاهی می اندازه تو تلفن، می گه: الو آفریقا؟
حیف نون 25 تومنی می اندازه توی صندوق صدقات، سوارش می شه!
حیف نون بچه اش می ره بالای دیوار می گه بچه بیا پائین می افتی مریض می شی!

  

 

 

 

آقاهه می ره اصفهان کارخانه لیوان و بشقاب یک بار مصرف می زنه، بعد از شش ماه ورشکست می شه!

  

 

 

یه روز یه هزار پا از درخت میافته پایین.
می گه: آخ پام پام پام پام پام...!

  

 

 

حیف نون می ره یه طوطی می خره، روز بعد می ره مغازه به مغازه دار می گه: این طوطیه حرف نمی زنه!
مغازه داره می گه: توی قفسش آینه هست؟ چون طوطیها عاشق آینه هستن، خودشونو توش می بینن شروع می کنن به حرف زدن.
حیف نون یه آینه می خره و می ره.
روز بعد حیف نون میاد توی مغازه میگه: هنوز طوطیه حرف نمی زنه.
مغازه داره میگه: توی قفسش تاب داره؟ چون طوطیها عاشق تاب هستند.
حیف نون یک تاب می خره و می ره.
روز بعد حیف نون میاد توی مغازه ناراحت و غم زده می گه: طوطیه مرد.
صاحب مغازه می گه: یعنی اون حتی یک کلمه هم حرف نزد؟
حیف نون می گه: چرا، درست قبل از مردنش با صدای ضعیفی گفت: توی اون مغازه غذای طوطی نمی فروختند!؟

  

 

 

حیف نون داشته دعا می کرده: خدایا منو نیامرز!
ازش می پرسن چرا این جوری دعا می کنی؟ می گه دارم شکسته نفسی می کنم!

  

 

حیف نون رنگ می زنه ثبت احوال، می گه ببخشید اونجا ثبت احواله؟ می گن بله... می گه من امروز حالم خوبه، لطفا ثبتش کنید.

  

 

 

آمریکایی ها یه کامپیوتر می سازن که می تونسته به هر سوالی جواب بده. یه ‌ژاپنیه میاد درباره ربات سوال می کنه کامپیوتر به اندازه ده تا کتاب بهش اطلاعات می ده. آلمانیه درباره موشک سوال می کنه، کامپیوتر به اندازه بیست تا کتاب بهش اطلاعات می ده، ایرانیه میاد میشینه می پرسه چه خبر؟ کامپیوتره هر چی اطلاعات داره از اول تا اون آخر میده. بعد ایرانیه میگه دیگه چه خبر؟ کامپیوتره هنگ می کنه!

  

 

از حیف نون می پرسن دو دو تا؟ می گه چهار تا... گند می زنه تو جوک!

  

 

پیرزنه 200 سال عمر کرده بود، بهش می گن: مادر! تو این سن چه آرزویی داری؟ می گه: ننه 6 سال دیگه عمر کنم بشم 206 جوونا بیفتن دنبالم!